• 1 ماه پیش

  • 390

  • 06:27

قسمت1 ملت دوپامین

داستان خوب
0
توضیحات

عشق تو برام برگ برندس ، توچشمات یه حس خاصه، موهات مث جاده هرازه

صدات آرامش دریاس ، سنگ تموم میزارم

دوپامین وقتی ریز ریز توی جون من شروع به شکل گرفتن کرد، باورم نمیشد مثل خون توی رگهای بدنم حیاتی بشه. الان تنها کاری که دوس دارم انجام بدم اینه که به دوپامینم فکرکنم. صبح تا شبم به سمتی بره که حال دوپامینم خوب و سرشار از ارامش باشه.

حالا چیشد که اینطوری شد؟

وقتی توی ادم ها هی میگردی که جذب یه چیزیشون بشی که حس خوبی پیدا کنی و درگیرش بشی ، روزها ، ماه ها و سالها میگذره و حتی یه خلق و خوی خاص هم نمیبینی که جذبش بشی و بخای باهاش پایدار بمونی، بعدش ناامیدانه لنگ لنگون میگذرونی، بعدش یهو

با یه دریا رفتارای جذاب توی دنیایی اسرار امیز روبرو میشی، اولش فکر میکردم نه بابا اینا واقعی نیست، بعدش هی تکرار شدن، تک به تک اخلاقای جذابت ، حتی برعکس به رفتارای من زوم شدی، این یه مورد که اصلا نداشتم، میدونی از چی حرف میزنم؟

ادما رفتارای ما رو زوم میشن که با ما حکمفرمانی کنن، اما تو شروع کردی به کشف کردن برای ارتباط بهتر، این منو به شدت غافلگیرم کرد

و حالا نیشم بازه بازه عشق جذابم


shenoto-ads
shenoto-ads