هیچوقت دلم نمیخاست به چیزی عادت کنم به هیچ رفتاری. حس ازادی داشتم و البته حسی بود که فکر میکردم درستش همینه. ولی توی این سال جدید بالاخره به کشف جدیدی رسیدم . ادم تا تاریکی رو تجربه نکرده باشه روشنایی براش بی معنیه. انگار من باید چهل سال قدم به قدم توی تاریکی فرو میرفتم تا زمانی که روشنایی به سمت میاد با پوست و استخونم لمس و درکش کنم و حالا این اتفاق برای من افتاده و روشنایی کل وجودم رو فرا گرفته. شازده کوچولو از زمانی که توی سرزمین من فرود اومدی به این برهوت شادابی و طراوت دادی. میخامت
اولین نفر کامنت بزار
تیپ شخصیتی عاشق و معشوق تقریبا در همه دنیا خصلت...
داستان کوتاه
خمیر دندان خوش بو
در ا...
فاصله هنرمندانه
درونمایه یا مضمون یا تم
کهن الگو
یک صفت در ادم های زیادی دائم تکر...
تجزیه داستان به قطعات اصلی برای بازنویسی بهتر
زمانی که اولین نسخه نوشته خودتون رو تموم میکنید...
اگه میخوای ایده ای که برای نوشتن داری بال و پر ...
توی این اپیزود تعریف فیلمن...
کهن الگوی آفرودیت
افرودیت یکی از کهن الگو...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است