آیا میتوان از خود فرار کرد؟
ژروم تمام عمر از سایهای درونش گریخته بود. تکستور، آن نیمهی تاریک، آن صدای نجواگر در عمق وجودش… اما حالا دیگر راهی برای انکار نمانده است. او قاتل است. قاتل همسرش. اما کدام ژروم؟ آن که عاشق بود یا آن که در خفا نفرت میورزید؟
ذهنش مثل آینهای هزار تکه شده، بازتابی از حقیقتی که نمیخواهد ببیند. هرچه بیشتر فکر میکند، مرز بین خود و دشمنش محوتر میشود. تکستور فقط یک نام نبود، یک کابوس نبود—بلکه چهرهی واقعی خودش بود.
فرار کند یا بجنگد؟ اما مگر میشود با خود جنگید؟ مگر میشود خود را شکست داد بدون آنکه نابود شد؟
جنون در کمین است، حقیقت همچون تیغی گلویش را میفشارد. پاسخ واضح است، اما آیا جرأت دارد که آن را بپذیرد؟
#شبستوری #روانشناسی #جنایی #آرایش_دشمن #دو_نیمه_یک_وجود
اولین نفر کامنت بزار
ژروم حالا حقیقتی را می...
قسمت چهارم: پردهی تار...
آغاز رویارویی با گذشته...
سفری به تاریکی ذهن انس...
اد و لورن وارن چند دهه...
شما چطو...
خشایارشا میگه:برای من هیچکس نمیتونه مثل تو باشه...
شاهدخت ایرانی در لباس یک فاحشه در کشتی دزدان د...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است