• 2 هفته پیش

  • 4

  • 03:34
توضیحات
همین بود، نبود؟ شب بود، نبود؟ ترسیده بود، نبود؟ تنها بود، تنها مثل یک مرداب بی‌حرکت، بی‌معنی، بی‌جهت و تلخ! چه می‌شد کرد؟ چه می‌توانست کرد؟ چه باید می‌کرد؟ باز شاید تشعشش آفتابی یا تابش نور مهتابی یا چند لکه ابری با چند قطره بارانی یا دست نوازش‌گر پدری یا محبت‌‌های بی‌دریغ مادری باید امتحان می‌کرد یک کاری می‌کرد از یکجا نشستن آخر چه سود از زانوی غم به بغل گرفتن چه فایده اگر می‌شود رفت چرا باید ایستاد؟ چرا باید گذاشت تا هدر شد؟ و چه کاری هم کرد! کارستان‌!  و خوب هم تمامش کرد! زندگی را مثل زمین قصه‌ها‌ کرد هم تلخ، هم شیرین هم رنج، هم گنج هم بالا، هم پایین‌‌ ‌این زندگی، هر لحظه‌اش را باید ستود حتی شده با فرستاد یک درود یا زدن هر حرکتی حتی شده با بیهوده پرسه زدنی مثل گفتن چند جمله دوستت دارم یا نشان دادن اینکه برو پشتت را دارم با عاشقانه درکنار هم زیستن در سختی‌ها با هم گریستن در شادی‌ها با هم خندیدن، رقصیدن همین بود، نبود؟ کافی بود، نبود؟ و آخرین پرده! تصویر یک پیجک رونده وقتی دیگر هیچ رمقی نمانده جز واپسین دم و بازدم عاشقانه و بعد افتادن یک برگ در زمینی پوشیده از گل و سنگ و گفتن خداحافظ یعنی که هنوز امید دارم یعنی که جز تو کسی را ندارم یعنی همه چیز را به تو می‌سپارم همین بود، نبود؟ قشنگ بود، نبود؟ 

با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads